روند صعودی بیت کوین – بخش سوم
کتاب روند صعودی بیت کوین به همت حامد صالحی از فعالین کامیونیتی رمزارز ایران ترجمه گردیده است. کوین ایران به عنوان حامی مادی و معنوی برای ترجمه و چاپ مقاله اصلی با نام «The bullish case for Bitcoin» به زبان فارسی تلاش نموده تا تمام عواید حاصل از آن صرف کمک به هموطنان آسیبدیده گردد. کتاب روند صعودی بیت کوین در چهار بخش متوالی روی سایت کوین ایران منتشر شده است و علاوه بر آن میتوانید نسخهٔ دیجیتال کتاب را نیز دانلود کنید. در این بخش سوم به ویژگی ارزش پولی و واسطهٔ مبادله بودن بیت کوین پرداخته میشود.
برای مطالعه قسمت اول و دوم کلیک کنید.
«قسمت سوم کتاب روند صعودی بیت کوین»
تکامل پول
در اقتصاد مدرنِ پولی، نسبت به نقش واسطهٔ مبادلهایِ پول وسواس خاصی وجود دارد. در قرن بیستم دولتها صدور پول را انحصاری کرده و بهصورت مکرر کاربرد آن را بهعنوان ذخیرهٔ ارزش از بین بردند و این باور غلط را بهوجود آوردند که نقش اولیهٔ پول وسیلهای برای مبادله است.
پیشنهاد مطالعه: تعریف پول
بسیاری از افراد بیتکوین را برای ایفای نقش پول مناسب نمیدانند؛ چراکه قیمت آن بیشازحد متغیر بوده و نمیتواند وسیلهای برای مبادله باشد، اما این نگرش صحیح نیست. نحوهٔ تکامل پول همواره بهگونهای بوده که نقش ذخیرهٔ ارزشِ آن برتر از نقش واسطهٔ مبادلهٔ آن بوده است، این نگرش همان مثال قراردادن گاری جلوی اسب است. یکی از پدران علم اقتصاد مارجینالیسم، ویلیام استنلی جوونز (William Stanley Jevons) چنین بیان میکند:
«طلا از قدیم کالای باارزشی بوده که بیشتر برای مقاصد زینتی از آن استفاده میشده است. کاربرد دوم آن ذخیرهٔ ارزش، کاربرد سوم آن وسیلهای برای مبادله و درنهایت وسیلهای برای سنجش ارزش بوده است.»
در واژگان امروزی، پول همواره در چهار مرحلهٔ زیر تکامل پیدا میکند:
- کلکسیونی بودن: در اولین مرحله از تکامل پول، پول صرفاً به خاطر ویژگیهای عجیب وغریبش و معمولاً به دلیل وسواس و هوسِ دارندهٔ آن مورد تقاضا قرار میگیرد. صدف، دانههای گردنبند و طلا پیش از انتقال به نقشهای آشناترِ پول، اشیائی کلکسیونی بودند.
- ذخیرهٔ ارزش: بعد از گذر از مرحلهٔ اول، پول بهعنوان وسیلهای برای ذخیرهٔ ارزش در گذرِ زمان شناخته میشود. بعد از آنکه کالایی بهعنوان ذخیرهٔ ارزشی مناسب شناخته میشود، قدرت خرید آن افزایش مییابد؛ چراکه مردمِ بیشتری برای این هدف به آن نیاز خواهند داشت. قدرت خرید یک ذخیرهٔ ارزش، به ناچار کاهش خواهد یافت؛ چراکه مردم بیشتری آن را نگهداری کرده و دیگر خبری از هجوم افراد جدید به سمت آن نخواهد بود.
- واسطهٔ مبادله: زمانیکه پول کاملاً بهعنوان ذخیرهٔ ارزش پا میگیرد، قدرت خرید آن به ثبات میرسد و بعد از آن، هزینهٔ فرصت استفاده از پول جهت انجام مبادلات به قدری کاهش مییابد که این پول برای استفاده بهعنوان واسطهٔ مبادله مناسب شود.
در روزهای اولِ پیدایش بیتکوین بسیاری از مردم هزینهٔ فرصت بسیار بالای استفاده از بیت کوین بهعنوان واسطهٔ مبادله به جای ذخیرهٔ ارزش را درک نمیکردند. داستان معروف فردی که با 10 هزار بیت کوین (که در زمان نوشتن این مطلب 94 میلیون دلار ارزش دارد) دوعدد پیتزا خرید، بیانگر همین مسئله است.
- واحد محاسبه: زمانیکه کاربرد پول بهعنوان واسطهٔ مبادله به حداکثر میرسد، قیمت کالاها براساس آن محاسبه میشود. به این معنی که نسبت مبادله در برابر پول برای اغلب کالاها وجود خواهد داشت.
این تصور غلطی است که قیمت بیت کوین برای اغلب کالاهای امروزی قابل استفاده است. برای مثال درست است که میتوان با استفاده از بیت کوین یک فنجان قهوه خریداری کرد، اما مسئله این است که قیمت لیستشدهٔ آن قیمت واقعی بیت کوین نیست، بلکه قیمت دلاری است که مورد نظر فروشنده بوده و براساس نرخ USD/BTC به بیت کوین تبدیل شده است.
اگر قیمت بیت کوین برحسب دلار کاهش یابد، تعداد بیت کوینهای درخواستی از سوی فروشنده افزایش خواهد یافت. تنها زمانی فروشندگان مایل هستند بیت کوین را بهعنوان یک روش پرداخت، بدون درنظر گرفتن مظنهٔ نرخ بیت کوین دربرابر پول فیات، قبول کنند که بتوانند واقعاً بیت کوین را بهعنوان یک واحد محاسبه درنظر بگیرند.
کالاهای پولی که هنوز به واحد محاسبه تبدیل نشدهاند را میتوان تا حدی پول درنظر گرفت. طلا امروزه چنین نقشی را ایفا میکند، به این صورت که ذخیرهٔ ارزش است اما نقش واسطهٔ مبادله و واحد محاسبهٔ آن به دلیل مداخلهٔ دولت از بین رفته است. همچنین این احتمال وجود دارد که کالایی نقش واسطهٔ مبادله را داشته باشد و بعضی کالاها نقشهای دیگری داشته باشند. این امر معمولاً در کشورهایی اتفاق میافتد که عملکرد دولت آنها مناسب نباشد، مثل آرژانتین و زیمباوه.
ناتانیل پاپر (Nathaniel Popper) در کتاب طلای دیجیتال (Digital Gold) خود مینویسد:
«در آمریکا، دلار بدون هیچ نقصی سه نقش پول را ایفا میکند: واسطهٔ مبادله، واحد سنجشِ قیمت کالا، و ذخیرهٔ ارزش. از سوی دیگر در آرژانتین درحالیکه پزو بهعنوان واسطهٔ مبادله برای تعاملات روزمره استفاده میشد، اما هیچکس آن را بهعنوان ذخیرهی ارزش تلقی نمیکرد. پسانداز پول برحسب پزو برابر با دور انداختن پول بود. به همین خاطر مردم پزوی پساندازشدۀ خود را به دلار تبدیل میکردند؛ چراکه ارزش آن بهتر از پزو حفظ میشد. باتوجه به اینکه قیمت پزو تغییرات بسیاری داشت، مردم معمولاً قیمتها را برحسب دلار به خاطر میسپردند که همین باعث میشد دلار به مرور زمان به واحد سنجش مطمئنی تبدیل شود.»
بیت کوین هم درحال گذر از مرحلهٔ اول به مرحلهٔ دوم است. این احتمال وجود دارد قبل از آنکه بیتکوین از ذخیرهٔ ارزش به وسیلهای برای مبادله تبدیل شود، چندین سال زمان نیاز باشد و مسیر آن همچنان مملو از ریسک و ابهام است.
لازم به ذکر است که طلا برای پشت سر گذاشتن مرحلهٔ اول خود به چندین قرن زمان نیاز داشت. درحال حاضر تمام کسانی که تبدیل یک کالا به پول را شاهد بودهاند (همین اتفاقی که برای بیت کوین درحال رخ دادن است)، در قید حیات نیستند. به همین دلیل تجربهٔ کمی نسبت به این مسیر در اختیار بشر است.
وابستگیِ مسیر
طی فرآیندِ تبدیل یک کالا به پول، قدرت خرید این کالا بهسرعت افزایش مییابد. بسیاری از افراد معتقدند افزایش قدرت خرید بیت کوین باعث ایجاد حباب میشود. با اینکه این واژه اغلب برای سرزنش ارزش بیشازحد و غیرواقعی بیت کوین استفاده میشود، اما این سخنانِ گزافی نیست و ناخواسته امر مطلوبی است.
مشخصهای که بین تمامی کالاهای پولی وجود دارد این است که قدرت خرید آنها بیشتر از چیزی است که بتوان آن را صرفاً با استفاده از ارزش مصرف آنها توجیه کرد. البته بسیاری از پولهای گذشته به هیچوجه ارزش مصرف نداشتند. تفاوت بین قدرت خرید یک کالای پولی و ارزش مبادلهای آن بهدلیل سودمندی ذاتیاش را میتوان بهصورت یک «اضافهٔ ارزش پولی» (Monetary premium) درنظر گرفت. هرچه کالای پولی از مراحلی که بالاتر گفته شد بیشتر گذر کند، اضافهٔ ارزش پولی افزایش مییابد.
با اینحال این اضافهٔ ارزش بهصورت یک خط مستقیم و قابل پیشبینی حرکت نمیکند. کالای X که درحال تبدیل شدن به پول است ممکن است توسط کالای Y که بیشتر مناسب پول بودن است شکست بخورد و اضافهٔ ارزش پولی X کاهش یابد و یا به کلی از بین برود. اضافهٔ ارزش پولیِ نقره در اواخر قرن نوزدهم و در زمانیکه دولتها به کلی طلا را جایگزین آن کردند از بین رفت.
حتی درصورت نبود عوامل خارجی مثل دخالت دولت یا رقابت با کالاهای پولی دیگر، اضافهٔ ارزش پولیِ یک پولِ جدید از یک مسیر قابل پیشبینی پیروی نمیکند.
لری وایت (Larry White) اقتصاددان میگوید: «البته مشکلی که برای بحث “حباب” وجود دارد، این است که ممکن است در هر مسیری از قیمت حباب اتفاق بیفتد و به همین دلیل هیچ توضیح مشخصی را نمیتوان برای مسیر مشخصی از قیمت پیدا کرد.»
پیشنهاد مطالعه: چرا بیت کوین هرگز یک حباب نیست؟
فرآیند تبدیل کالا به پول «نظریهٔ بازی» است، به این صورت که هریک از مشارکتکنندگان در بازار سعی میکنند تقاضای کلِ مشارکتکنندگان دیگر و به موجب آن اضافهٔ ارزش پولی آینده را پیشبینی کنند. باتوجه به اینکه این اضافهٔ ارزش ارتباطی به سودمندی ذاتی ندارد، مشارکتکنندگانِ بازار در زمان تعیین گرانی و ارزانی یا خرید و فروش یک کالای پولی به قیمتهای قبلی نگاه میکنند. ارتباط تقاضای فعلی با قیمتهای پیشین «وابستگی مسیر» نامیده میشود و شاید بزرگترین منبعِ ابهام برای درک حرکت قیمت کالاهای پولی باشد.
زمانیکه قدرت خرید یک کالای پولی با افزایش پذیرش آن زیاد میشود، به همان ترتیب انتظارات بازار نسبت به مفهوم «ارزان» و «گران» بودن آن تغییر میکند. بهطور مشابه زمانیکه قیمت یک کالای پولی کاهش مییابد، انتظارات مردم به این صورت میشود که قیمتهای پیشین «غیرمنطقی» و یا بیشازحد تورمی بودهاند.
مدیر دارایی معروف وال استریت، جاش براون (Josh Brown) وابستگی مسیر را چنین توضیح میدهد: «من زمانیکه بیت کوین 2300 دلار بود، آن را خریدم و بلافاصله ارزش آن دو برابر شد. بعد از آنکه قیمت بالا رفت با خود گفتم دیگر نباید بیشتر بیت کوین بخرم، هرچند که نظر من صرفاً براساس قیمتی بود که در ابتدا بیت کوین خریده بودم. سپس، بعد از آنکه در هفتهٔ پیش به دلیل سختگیری چین نسبت به صرافیها قیمت آن کاهش یافت، با خود گفتم چه خوب، امیدوارم قیمت آن بیشتر از این کاهش یابد تا بتوانم بیشتر بیت کوین بخرم.»
واقعیت این است که واژگان «ارزان» و «گران» برای کالاهای پولی مفهومی ندارند. قیمت یک کالای پولی بیانگر جریان نقدیِ آن و یا میزان کاربردی بودنش نیست، بلکه وسیلهای برای سنجش میزان پذیرش آن برای نقشهای مختلف پولی است.
موضوع دیگری که وابستگی مسیر را پیچیدهتر میکند این حقیقت است که مشارکتکنندگان در بازار صرفاً بهعنوان تماشاچیهای بیطرفی که براساس پیشبینی حرکتِ آیندهٔ اضافهٔ ارزشِ پولی وارد خرید و فروش شوند، عمل نمیکنند، بلکه بهصورت فعال پذیرش آن را تبلیغ میکنند. با توجه به اینکه عملاً و واقعاً هیچ اضافهٔ ارزش پولی وجود ندارد، صفات برتر کالاهای پولی را نسبت به کالاهایی معمولی راحتتر میتوان تبلیغ کرد چراکه ارزش کالاهای معمولی درنهایت به جریان پول نقد و یا تقاضای مصرف وابسته است.
اشتیاق شبه-مذهبیِ مشارکتکنندگانِ بازار بیت کوین را میتوان در تالارهای گفتوگوی آنلاینِ مختلف مشاهده کرد. تالارهایی که در آن دارندگان بیت کوین بهصورت فعال مزایای بیت کوین و ثروت حاصل از سرمایهگذاری در آن را تبلیغ میکنند.
لی دروگن (Leigh Drogen) در رابطه با بازار بیت کوین میگوید: «ما بیت کوین را بهعنوان یک دین میشناسیم. داستانی که برای یکدیگر نقل میکنیم و آن را قبول داریم. دین مسیر پذیرشی است که ما باید به آن فکر کنیم. این مسیر تقریباً بی نقص است و به محض آنکه کسی وارد آن محفل میشود، در تمامی محافل میپیچد و همه شروع به تبلیغ بیت کوین میکنند. پس از آن، دوستان آنان نیز میآیند و شروع به تبلیغ میکنند.»
درحالیکه مقایسهٔ بیت کوین با دین ممکن است هالهای از ایمان نامعقول را پیرامون بیتکوین بهوجود آورد، اما تبلیغ دارندگان بیت کوین برای کالای مالیِ برتر و تشویق جامعه برای انتخاب آن کاملاً منطقی است. پول بهعنوان مبنایی برای تمامی دادوستدها و پساندازها محسوب میشود، بنابراین پذیرش نوع برتر پول مزایای متعدد و شگرفی جهت خلق ثروت برای تمامی اعضای جامعه به همراه دارد.
شکل تبدیل کالا به پول
درحالیکه مسیر مشخصی برای تبدیل یک کالای پولی به پول وجود ندارد، اما از زمان پیدایش بیت کوین، الگوی جالب توجهی شکل گرفته است. اینطور که بهنظر میآید قیمت افزایشی بیت کوین درحال پیروی از الگوی فرکتال است؛ به گونهای که هر یک از بخشهای فرکتال از شکل چرخهٔ هایپِ گارتنر پیروی میکنند.
مایکل کیسی در مقالهٔ «نظریهٔ قیمت و پذیرش نظریِ بیت کوین» ادعا میکند که چرخههای هایپِ گارتنر بیانگر مراحلی از منحنی استانداردی به شکل S از پذیرش هستند که بسیاری از فناوریهای نوینِ متحولکننده در راه رسیدن به استفاده همگانی در جامعه آن را طی کردهاند.
هر یک از چرخههای هایپِ گارتنر با اشتیاق و علاقهٔ شدید به فناوری جدید آغاز میشوند. پس از آن قیمت توسط خریداران و فروشندگانی که در این چرخه دردسترس هستند مشخص میشود. خریدارانی که در اوایل چرخهٔ گارتنر وارد معامله میشوند، معمولاً باور محکمی به ماهیت تحولآفرین فناوری که در آن سرمایهگذاری کردهاند دارند. سرانجام بازار با افزایش خریداران و مشارکتکنندگان، به شور و اشتیاق بیشتری میرسد و با کاهش یافتن عرضه درنهایت این سفتهبازان هستند که جایگزین علاقهمندان به فناوری میشوند و به دنبال سودهای سریع میگردند.
پس از اوج این چرخه، قیمت بهسرعت کاهش یافته و التهاب سفتهبازی نیز جای خود را به ناامیدی، تمسخر مردم و زیر سؤال رفتن فناوری مورد نظر میدهد. درنهایت قیمت به کف رسیده و درکنار سرمایهگذاران اصلی که باور عمیقی به این فناوری دارند، طرفداران جدید نیز به بازار اضافه میشوند. این افراد جدید میتوانند به دلیل اهمیت این فناوری درد کاهش قیمت بیشتری را تحمل کنند.
کف قیمت برای مدتی طولانی باقی میماند و به گفتهٔ مایکل کیسی، یک «کفِ خستهکننده و پایدار» را تشکیل میدهد. در زمان رسیدن قیمت به کف، توجه عموم مردم به فناوری کاهش مییابد، اما این فناوری همچنان رشد کرده و تعداد معتقدانِ آن بهصورت تدریجی افزایش مییابد. سپس برای دور بعدی چرخهٔ هایپ کف جدیدی تشکیل میشود؛ چراکه تماشاچیان بازار به این درک میرسند که این فناوری ماندگار بوده و سرمایهگذاری در آن به اندازهای که مرحلهٔ سقوط قیمتها نشان میداد ریسک نخواهد داشت. دور بعدی این چرخه سرمایهگذاران بسیار بیشتری را به همراه خواهد داشت و تعداد آنها بسیار بیشتر از دور اول خواهد بود.
افراد اندکی هستند که در چرخهٔ گارتنر میتوانند چگونگی حرکت قیمت را پیشبینی کنند. در مراحل اولیهٔ این چرخه معمولاً قیمت بهصورتی نامعقول افزایش مییابد، به گونهای که بسیاری از سرمایهگذاران این قیمتها را باور نمیکنند. بعد از آنکه این چرخه به اتمام میرسد، معمولاً رسانهها سقوط قیمت را به دلیل معروف و مشخصی نسبت میدهند. درحالیکه دلیل بیان شده (مثل هک شدن صرافی) میتواند عامل تسریعکننده باشد، اما علت اصلیِ اتمام این چرخه نیست. دلیل تمام شدن چرخهٔ گارتنر ناشی از خستگی خریداران و فروشندگان موجود در چرخه است.
طلا نیز از اواخر دههٔ 70 تا اوایل قرن 21 از همین چرخه پیروی کرده است. اینطور میتوان درنظر گرفت که این چرخه نیروی اجتماعیِ ذاتی برای فرآیند تبدیل کالا به پول محسوب میشود.
گروههای گارتنر
از زمان انجام اولین مبادلهٔ بیت کوین در سال 2010، 4 چرخهٔ گارتنرِ اصلی را پشت سر گذاشته است. با درک این امر محدودهٔ قیمتی چرخههای قبلی بیت کوین قابل تشخیص میشود. همچنین بهصورت کیفی میتوانیم گروه سرمایهگذاران مربوط به هر یک از دورهای چرخههای پیشین را مشخص کنیم.
0 تا 1 دلار (2009 تا مارس 2011): در اوایل چرخهٔ هایپِ بیت کوین، بازار بیشتر تحت تسلط رمزنگاران، متخصصان علوم کامپیوتر و سایفرپانکهایی بود که پیش از همه اختراع شگرف ساتوشی ناکاموتو را درک کرده و به بینقص بودن پروتکل آن پی برده بودند.
1 تا 30 دلار (2009 تا جولای 2011): در چرخهٔ دوم، اولین پذیرندگان این فناوری و نیز گروهی از افرادی که به دلیل عدم دخالت دولت جذب آن شده بودند، مشارکت داشتند. آزادیخواهانی همچون راجر ور به دلیل فعالیت و مقابله با مراکز متمرکز دولتی و به امید پذیرش عمومی این فناوری نوظهور جذب آن شدند. ونسز کاسارز (Wences Casares) که یک کارآفرین موفق است، در این دور از چرخهٔ بیت کوین مشارکت و آن را برای برخی از اهالی برجستهٔ فناوری و سرمایهگذاران سیلیکون ولی تبلیغ کرده است.
250 تا 100 دلار (آوریل 2013 تا دسامبر 2013): سرمایهگذارانِ سازمانی و خُرد در این مرحله متحمل ریسک شده و وارد چرخهٔ سوم شدند. منبع اصلی نقدینگیِ بازار در این دوره صرافی MtGox ژاپنی بود که توسط مارک کارپلز (Mark Karpeles) اداره میشد که بعدها به دلیل دستداشتن در فروپاشی این صرافی به حبس محکوم شد.
لازم به ذکر است که افزایش قیمت بیت کوین طی چرخههای بیان شدهٔ فوق تا حد زیادی با افزایش نقدینگی و سهولت بیشتر خرید بیت کوین توسط سرمایهگذاران همراه بود. در چرخهٔ اول خبری از صرافیها نبود و افراد با استفاده از استخراج یا مبادلهٔ مستقیم با فرد استخراجکننده، مالک بیت کوین میشدند. در چرخهٔ دوم صرافیهای اولیه به وجود آمدند، اما کسب بیت کوین از این صرافیها و ایمنکردن آن برای تمامی افراد بیشازحد پیچیده بود؛ بهغیر از سرمایهگذارانی که به مسائل فنی مسلط بودند.
حتی در چرخهٔ سوم، سرمایهگذاران برای انتقال پول خود به صرافی MtGox جهت خرید بیت کوین با موانع زیادی مواجه بودند. بانکها تمایلی به معامله با صرافیها نداشتند و فروشندگان شخص ثالثی که مبادلات را تسهیل میکردند، اغلب نالایق و یا مجرم بودند. بنابراین بسیاری از افرادی که در نهایت توانستند پول خود را به MtGox منتقل کنند، با هکشدن این صرافی و تعطیلی آن متحمل ضرر شدند.
بعد از تعطیلی صرافی MtGox و برقرار شدن دوسال آرامش در بازار، منابع نقدینگی موجهی به بازار تزریق شدند که ازجملهٔ آنها میتوان به صرافیهای نظارت شدهای مثل GDAX و کارگزاران خارج از بورس مثل کامبرلند (Cumberland) اشاره کرد. در چرخهٔ چهارم که سال 2016 آغاز شد، سرمایهگذاران خرد بهراحتی میتوانستند بیتکوین بخرند و آن را امن نگه دارند.
1100 تا 19600 دلار (2014 تا ؟) : در زمان نوشتن این مطلب بیت کوین درحال سپری کردن چهارمین مرحلهٔ هایپ خود است. شرکتکنندگان اصلیِ این چرخه بنابر تعبیر مایکل کیسی «اکثریتِ اولیهای» از سرمایهگذاران سازمانی و جزئی هستند.
با تعمیق و جاافتادن نقدینگی در بازار، سرمایهگذاران سازمانیِ عظیم این امکان را دارند تا از طریق بازارهای آتیِ کنترلشده در بازار بیت کوین مشارکت کنند. وجود بازارهای آتی کنترلشده راه را برای ایجاد بیتکوین ETF هموار میکند که در چرخهٔ هایپ بعدی میتوان وارد مرحلهٔ «اکثریت آخر» و مرحلهٔ «جاماندهها» شد.
باوجود اینکه امکان پیشبینی دامنهٔ دقیق سیکل فعلی وجود ندارد، اما میتوان تخمین زد که این سیکل در 20 هزار تا 50 هزار دلار به نقطهی اوج خود برسد. اگر بیت کوین از این محدوده بالاتر رود، بخش عظیمی از سرمایۀ کل بازار طلا را در اختیار خود میگیرد (درصورتیکه بیت کوین درحال حاضر به قیمت 380هزار دلار برسد، سرمایۀ موجود در بازار آن برابر با طلا میشود). بخش بزرگی از سرمایۀ بازار طلا از بانکهای مرکزی ناشی میشود و این احتمال وجود دارد که بانکهای مرکزی یا دولتها در این چرخه مشارکت کنند.
ورود دولتها
آخرین چرخۀ گارتنر زمانی آغاز میشود که دولتها آن را بهعنوان ذخیرۀ ارز خارجی خود انباشت کنند. ارزش بازار بیت کوین درحال حاضر به قدری نیست که اغلب دولتها آن را در ذخایر خود درنظر بگیرند. با اینحال بعد از اینکه توجه بخش خصوصی به بیت کوین افزایش یابد و حجم سرمایه بیت کوین به یک تریلیون دلار نزدیک شود، نقدینگی این بازار به قدری افزایش خواهد یافت که اغلب دولتها به آن وارد خواهند شد. این احتمال وجود دارد که بعد از ورود رسمیِ اولین دولت به این بازار، دولتهای دیگر نیز به پیروی از آن وارد چنین بازاری شوند. دولتهایی که زودتر از همه بیتکوین را بپذیرند، بیشترین سود را خواهند برد؛ البته اگر بیت کوین به یک ارز اندوختهی جهانی تبدیل شود.
احتمالا دولتهایی که بیشترین توان اجرایی را دارند (مثل دولتهای خودکامه) زودتر از همه شروع به انباشت بیت کوین کنند. عملکرد ضعیف شاخههای اجرایی دولتهای دموکراتیک و بیمیلی آنها برای پیشرفت اقتصادی و مالی، باعث میشود از غافله جا مانده و دیرتر از همه به انباشت بیت کوین اقدام کنند.
این موضوع بسیار مضحک است که مقررات دولت آمریکا در حال حاضر بیش از هر دولت دیگری پذیرای بیت کوین است و درعین حال کشورهایی مانند چین و روسیه کمترین پذیرش را دارند. درصورتیکه اگر بیتکوین بهعنوان ارز اندوختۀ جهانی جایگزین دلار شود، بزرگترین ریسک متوجه جایگاه جغرافیای سیاسی آمریکا میشود.
در دهۀ 60 میلادی شارل دوگل «امتیاز گزافِ» آمریکا ناشی از فرمان پولیِ بینالمللی قرارداد برتون وودز سال 1944 را مورد انتقاد قرار داد. دولتهای روسیه و چین هنوز حاضر به پذیرش مزایای راهبردی–جغرافیاییِ بیت کوین بهعنوان یک ارز اندوخته نشدهاند و فعلاً درگیر اثرات احتمالی آن بر بازارهای داخلی خود هستند. مانند دوگل، کسی که در دهۀ 60 در پاسخ به امتیازِ گزاف آمریکا، آن کشور را به پذیرش مجدد طلا بهعنوان یک استاندارد جهانی تهدید کرد، چین و روسیه نیز بالاخره به مزایای دراختیارداشتن یک ذخیرۀ ارزشِ غیرحاکمیتی پی خواهند برد. با توجه به اینکه بخش زیادی از توان استخراج بیت کوین درحال حاضر در چین قرار دارد، این کشور بهصورت بالقوه نسبت به دولتهای دیگر برای افزودن بیت کوین به ذخایر خود دارای مزیت متمایزی است.
آمریکا بهعنوان کشوری که مهد نوآوران است و سیلیکونولی را بهعنوان الماس اقتصاد خود در اختیار دارد، به خود میبالد. باوجود اینکه درۀ سیلیکون بیشترین نقش را در قانونگذاری بیت کوین دارد، اما درنهایت اگر بیت کوین به یک ارز اندوختۀ جهانی تبدیل شود، صنعت بانکداری و فدرال رزرو وجود بیت کوین را تهدیدی برای سیاست پولی آمریکا تلقی خواهند کرد. والاستریت ژورنال که به سخنگوی فدرال رزرو معروف است، یادداشتی را درخصوص تهدید بیتکوین در قبال سیاست پولی آمریکا به شرح زیر منتشر کرده است:
«خطر دیگری هم وجود دارد، خطری که شاید برای بانکهای مرکزی و قانونگذاران جدیتر باشد؛ اینکه ممکن است بیتکوین سقوط نکند. اگر تب سفتهبازی موجود در بازار رمزارزها مُنادی استفادۀ گسترده از آنها بهجای دلار باشد، این امر انحصار پولی بانکهای مرکزی را تهدید خواهد کرد.»
پیشنهاد مطالعه: آیا رمزارزها برای بانکهای مرکزی یک تهدید محسوب میشوند؟
در سالهای آتی بین کارآفرینان و مبتکران درۀ سیلیکون و صنعت بانکداری و بانکهای مرکزی کشمکش بزرگی اتفاق خواهد افتاد؛ چراکه سیلیکونولی تمام سعی خود را میکند تا بیت کوین را بهدور از کنترل دولت نگه دارد و صنعت بانکداری و بانکهای مرکزی جهت جلوگیری از بههم خوردنِ صنعت و توان چاپ پول خود، به هرکاری دست خواهند زد.
حرکت به سمت وسیلهای برای مبادله
یک کالای پولی قبل از آنکه بهصورت گسترده ارزشگذاری شود، نمیتواند بهصورت عمومی بهعنوان واسطهای برای مبادله (تعریف استاندارد اقتصادی از “پول”) تبدیل شود. زیرا کالایی که ارزشگذاری نشده باشد، در مبادلات پذیرفته نخواهد شد. درهمین فرآیندی که یک کالای پولی بهصورت گسترده ارزشگذاری میشود و بهدنبال آن بهعنوان ذخیرۀ ارزش پذیرفته میشود، قدرت خرید آن افزایش یافته و عدم استفاده از آن در مبادلات هزینهٔ فرصت به همراه خواهد داشت. تنها زمانیکه هزینهٔ فرصتِ چشمپوشی از یک ذخیرۀ ارزش به سطح مناسب و پایینی برسد، میتواند بهعنوان یک واسطۀ مبادله بهصورت عمومی پذیرفته شود.
به بیان دقیقتر، یک کالای پولی تنها زمانی برای واسطۀ مبادله مناسب میشود که مجموع هزینهٔ فرصت و هزینۀ مبادلۀ استفاده از آن در مبادلات کمتر از هزینۀ انجام مبادله بدون آن شود.
در جوامعی که مبادلات کالابهکالا برقرار است، حتی زمانیکه قدرت خرید کالای پولی رو به افزایش باشد، ذخیرۀ ارزش میتواند به واسطهای برای مبادله تبدیل شود؛ چراکه هزینۀ مبادلۀ کالابهکالا بسیار زیاد است، اما در اقتصادهای پیشرفته که هزینۀ مبادله کم است، استفاده از یک ذخیرۀ ارزشِ نوظهور و بااهمیتی همچون بیت کوین بهعنوان واسطهای برای مبادله ممکن است؛ حتی اگر این اتفاق در گسترۀ بسیار محدودی رخ دهد. بهعنوان مثال میتوان به بازار قاچاق موادمخدر اشاره کرد که در آن خریداران حاضرند فرصت دراختیار داشتن بیتکوین را فدا کنند تا ریسک قابل توجه خرید موادمخدر را با استفاده از پولِ فیات به حداقل برسانند.
به هرحال یک ذخیرۀ ارزشِ نوظهور برای آنکه در یک جامعۀ پیشرفته بهصورت عمومی به واسطهای برای مبادله پذیرفته شود، موانع سازمانیِ بسیاری بر سرراه دارد. دولتها برای آنکه از جایگزین شدن پول خود به جای کالاهای پولیِ رقیب جلوگیری کنند از وسیلۀ قدرتمندی به نام «مالیات» استفاده میکنند. نه تنها به دلیل اخذ مالیات بر حسب پولهای دولتی، این پولها دائماً تحت تقاضا هستند، بلکه کالاهای پولیِ رقیب نیز هرزمانکه با بهای بالایی مبادله شوند، مشمول مالیات میشوند. نوع دومِ اخذ مالیات، موانع زیادی را بر سرراه استفاده از یک ذخیرۀ ارزش بهعنوان وسیلهای برای مبادله قرار میدهد.
با اینحال، رفع این موانع و پذیرش عمومیِ کالاهای پولیِ بازاری بهعنوان یک واسطۀ مبادلۀ پذیرفتهشده غیرممکن نیست. اگر باور عمومی به یک پولِ دولتی از بین برود، ارزش آن در فرآیندی به نام اَبَرتورم دچار اضمحلال میشود و زمانیکه این پول وارد چنین فرآیندی شود، ارزش آن در برابر اغلب کالاهای نقدینه مثل طلا و یا دلار سقوط میکند، البته اگر این کالاها در جامعه وجود داشته باشند. درصورتیکه هیچ کالای نقدینهای در جامعه وجود نداشته باشد و یا عرضۀ آن محدود باشد، ارزش این پول در برابر کالاهای حقیقی همچون املاک و اجناس سقوط میکند.
«تصویری که میتوان برای اَبَرتورم متصور شد، فروشگاهی است که به دلیل ترس مردم از کاهش سریع ارزش پول ملیِ خود، خالی از محصول شده باشد.»
سرانجام پس از آنکه طی فرآیند اَبَرتورم باور به پولِ دولتی از بین برود، دیگر هیچکس این پول را نخواهد پذیرفت و جامعه یا به مبادلات کالابهکالا روی خواهد آورد و یا واحد پولی آن به کلی از عنوان واسطهای برای مبادله کنار گذاشته خواهد شد.
جایگزین شدن دلار زیمباوه با دلار آمریکا مثالی برای این فرآیند است. همچنین به دلیل کمیاب بودن پولِ خارجی و نبود سازمانهای بانکداریِ خارجی برای تأمین نقدینگی، جایگزین شدن پولهای دولتی با پولهای خارجی دشوار است.
امکان جابهجایی فرامرزی و آسان بیت کوین و همچنین عدم نیاز به یک سیستم بانکداری، بیت کوین را به کالای پولی مناسبی برای دورۀ اَبَرتورم تبدیل میکند. در سالهای پیش رو درصورتیکه پولهای فیات روند نزولی کاهش ارزش خود را ادامه دهند، بیت کوین به گزینۀ محبوبی برای پساندازهای جهانی تبدیل خواهد شد. و زمانیکه یکی از پولهای ملی کنار گذاشته شود و بیت کوین جایگزین آن شود، در این جامعه بیت کوین از ذخیرۀ ارزش به وسیلهای عمومی و پذیرفتهشده برای مبادله تبدیل خواهد شد. دنیل کراویس (Daniel Krawisz) برای توصیف این فرآیند واژۀ «اَبَر بیتکوینی شدن» را ابداع کرده است.