«در حالی که به نظر میرسد کاربرد اصلی رمزارزها همچنان سفتهبازی و کسب سود است، اما عقیدهای دال بر بد بودن آن ندارم. سفتهبازی عامل مهمی در توسعه بازارهای مالی بوده و همچنان به ایفای نقش خود در صنعت ادامه میدهد. در درجه اول، سوداگران نقدینگی را تأمین میکنند که ورود و خروج آسان سرمایهگذاران را در بازار تسهیل مینماید. این موجب کاهش هزینههای تراکنش و افزایش سطح دسترسی برای مشارکتکنندگان بازار میشود.»
اینها گفتههای دیمیتری بِرِنزون، محقق شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture Capital Firm) Zenith است که پیش از این در شرکت CoinFund به انجام پژوهش، ارزیابی صلاحیت سرمایهگذاری و راه اندازی یک بستر مدیریت پورتفولیو رمزارز مشغول بود.
بازار رمزارزها هنوز به بلوغ خود نرسیده و از عدم نقدینگی کافی رنج میبرد. برخلاف داراییها در سیستم مالی سنتی، که دهههای متمادی اساس تأمین نقدینگی بودهاند، فقط چند سال از پیدایش اغلب رمزارزها میگذرد. برای مثال، حجم معاملات روزانه بیتکوین حدود 700 میلیون دلار است و همین رقم برای سهام شرکت اپل 5.3 میلیارد دلار است. نقدینگی ناکافی، همانطور که در مورد صرافیهای غیرمتمرکز و بازارهای پیشبینی مشاهده شده، موجب محدود شدن استفاده از پروتکلهای اساسی میشود.
بسیاری باور دارند که بازار رمزارزها نیز مشابه با بازارهای مالی سنتی تکامل مییابد که برای رسیدن این هدف به ابزارهای مالی پیچیدهتری نیاز است، بویژه داراییهای مصنوعی برای مشارکتکنندگان نهادی و اعضای خرد.
در این مقاله، برِنزون به موارد زیر پرداخته است:
دارایی مجازی یک ابزار مالی است که دیگرِ ابزارهای مالی را شبیهسازی میکند. در واقع، پروفایل ریسک / بازده مربوط به هر ابزار مالی میتواند با استفاده از یک ترکیب از ابزارهای مالی دیگر شبیهسازی شود. دارایی مجازی از یک یا چند مشتقه مالی تشکیل شده که داراییهایی بر مبنای ارزش یک دارایی زیرین و شامل این موارد هستند:
چندین انگیزه برای سرمایهگذاران وجود دارد تا یک دارایی مجازی را خریداری کنند:
داراییهای مجازی هزینههای تأمین بودجه را کاهش میدهند. برای مثال، سوآپ بازده کل Total Return Swap (TRS)، یک قرارداد سواپ است که در آن یک پرداخت ثابت یا شناور مشخص با بازده یک دارایی پایه، معاوضه میشود و از آن به عنوان ابزاری برای تأمین مالی داراییهای نگهداری شده، استفاده میشود.
با این ابزار کاربر میتواند برای یک استخر از داراییهای تحت مالکیت خود، سرمایه جذب کند و طرف سوآپ نیز میتواند از وجوهی که با استخر دارایی تضمین شدهاند، بهره کسب کند. از این نظر، سوآپ بازده کل، مشابه با یک وام تضمینشده عمل میکند، زیرا:
داراییهای مجازی میتوانند برای تزریق نقدینگی به بازار مورد استفاده قرار گیرند که هزینهها را برای سرمایهگذاران کاهش میدهد. برای مثال، سوآپ نکول اعتباری یک قرارداد مشتقه بین دو طرف است، که خریدار یک سری از پرداختهای نقدی را به فروشنده انجام داده و یک ضمانت را برای جبران زیانهای اعتباری ناشی از رخداد نکول مثل ناتوانی در بازپرداخت، ورشکستگی یا تجدید ساختار دریافت میکند.
ابزار CDS نسبت به اوراق قرضه بنیادی نقدشوندگی بسیار بیشتری دارد. یکی از دلایل اصلی این ویژگی، استانداردسازی است؛ اوراقی که توسط یک شرکت صادر میشوند معمولا از نظر کوپنها، سررسید، توافقها و چند مورد دیگر متفاوت هستند. این تقسیمبندی از قدرت نقدشوندگی این اوراق میکاهد. برعکس، ابزار CDS یک محل استاندارد برای ریسک اعتباری شرکت است.
دارایی مصنوعی با خلق مجدد جریان نقدی هر نوع اوراقی به صورت مصنوعی، از طریق ترکیبی از ابزارها و مشتقات، ورودیهای بازار را برای مشارکت آزادانه و تقریبا رایگان، میگشاید. مثلا میتوانیم از یک سوآپ نکول اعتباری بهره جوییم تا محل عرضه یک اوراق قرضه را تکثیر کنیم. این موضوع میتواند در شرایطی که اوراق در یک بازار آزاد به سختی قابل دستیابی است و یا دیگر قابل دسترسی نیست، بسیار مفید باشد.
اوراق قرضه 5 ساله شرکت تسلا را در نظر آورید که نسبت به اوراق خزانه، 600 امتیاز پایه را به دست میدهند. ابتدا 100 هزار دلار اوراق خزانه 5 ساله را میخرید و آنها را به عنوان وثیقه نگه میدارید. یک قرارداد سوآپ نکول اعتباری نوشته و آن را میفروشید و در نهایت از اوراق خزانه بهره و از قرارداد CDS سالانه 600 امتیاز پایه کسب میکنید.
اگر نکولی واقع نشد، اوراق خزانه و امتیاز پایه CDS با هم دقیقا بازدهای به اندازه اوراق 5 ساله شرکت تسلا میدهند. اگر اوراق تسلا دچار نکول شود، ارزش پورتفولیو معادل ارزش اوراق خزانه منهای پرداخت CDS خواهد بود که همان مقدار زیان نکول از اوراق تسلا است. پس در دو حالت، عایدی پورتفولیو با داشتن اوراق قرضه شرکت تسلا یکسان است.
اغلب، توسعه این محصول تنها موقعی ممکن شده که یک حجم بحرانی از نقدینگی در زیربنای آن به دست آید. اگر نقدشوندگی دارایی زیرین بیش از حد کم باشد، مزیتی در ایجاد دارایی مصنوعی وجود ندارد چرا که در آن صورت احتمالا از فایدههای اقتصادی میکاهد.
سوآپ بازده کل یک مثال مناسب برای این فرآیند است. گرچه بازار مشتقات اعتباری از اوایل دهه 90 میلادی شکل گرفت، اما سوآپ بازده کل برای مدت چندین سال به شکل گستردهای منتشر و معامله نشد. در واقع، سرمایهگذارانی که متقاضی اوراق قرضه شرکتی یا شاخص اوراق قرضه بودند، بیشتر این اوراق را به صورت مستقیم میخریدند. هنگامی که بازارگردانان شروع به مدیریت فعالانه پورتفولیوهای اعتباری و تعیین قیمتهای دوطرفه برای محدودهای از مشتقات اعتباری کردند، فرصتهای مشارکت در موقعیتهای اعتباری مصنوعی از طریق سوآپ بازده کل برای سرمایهگذاران بهبود یافت. با شکل گرفتن یک بازار دوطرفه قدرتمند، شکاف قیمت خرید و فروش دارایی مصنوعی کاهش یافت و کاربران نهایی که تشنه انتقال مصنوعی اعتبار بودند، جذب شدند. حالا این بازار قادر به پشتیبانی از یک محدوده وسیع از اوراق است زیرا بازار مشتقات اعتباری زیرین، نقدشونده و فعال است و بهخوبی پشتیبانی میشود.
چندین دلیل برای مفید بودن دارایی مصنوعی برای مشارکت کنندگان در اکوسیستم مالی غیرمتمرکز وجود دارد:
یکی از بزرگترین چالشها در این فضا، ایجاد داراییهای دنیای واقع در یک قالب بدون اعتماد است. یک مثال برای این مسئله ارزهای رایج هستند. در حالی که ساختن یک کوین پایدار با پشتوانه ارز رایج مثل تتر ممکن است، یک رویکرد دیگر داشتن معرض قیمتی مصنوعی بدون الزام به نگهداری دارایی واقعی در حضانت یک طرف متمرکز است. برای اغلب کاربران، معرض قیمتی کافی است. داراییهای مجازی مکانیزمی فراهم کرده تا داراییهای دنیای واقع بر یک بلاکچین معامله شوند.
بازارگردانها نقش مهمی را در اینجا برای داراییهای رمزارزی ایفا میکنند، اما برای مدیریت ریسک مناسب، ابزار مالی محدودی در اختیار دارند. داراییهای مصنوعی و مشتقات با اهرم کردن موقعیتها و محافظت از سود به بازارگردانها کمک شایانی در ارتقای مقیاس عملیاتشان کرده است.
یک مسئله دیگر، محدودیتهای فنی فعلی بسترهای قرارداد هوشمند است. هنوز ارتباطات و تعاملهای بین زنجیرهای حل نشده که قابلیت دسترسی دارایی را در صرافیهای غیرمتمرکز کاهش میدهد. به هرحال معاملهگران نیازی به تصاحب مستقیم یک دارایی ندارند.
در حالی که داراییهای مصنوعی از قدیم برای سرمایهگذاران بزرگ و حرفهای قابل دستیابی بودهاند، بسترهای قرارداد هوشمند بدون مجوز مثل اتریوم، به سرمایهگذاران خرد این امکان را میدهد که از مزایای آنها استفاده کنند. همچنین به مدیران سرمایهگذاری سنتی اجازه میدهد با گسترش مجموعه ابزار مدیریت ریسک به این فضا وارد شوند.
در واقع کاربرد گستردهای از داراییهای مصنوعی در فضای مالی غیرمتمرکز وجود دارد. در ادامه به معرفی اجمالی چندین نمونه از پروژههایی که از داراییهای مصنوعی استفاده میکنند و همچنین به نشان دادن نمودارهای ساده شده جریان ساخت دارایی در آنها میپردازیم.
این شرکت که در سال 2014 تأسیس شده غول اصلی داراییهای مجازی در فضای رمزارزهاست. وقتی که کاربر وجوهی را در کیف پول خود سپرده میکند، این وجوه به صورت آنی تبدیل به بیتکوین میشوند و در برنامه Abra به عنوان دلار (USD) نمایش داده میشوند. برای مثال اگر آلیس 100 دلار را به کیف پول Albaخود انتقال دهد و قیمت بیتکوین 10 هزار دلار باشد، او یک سپرده به ارزش 0.01 بیتکوین خواهد داشت که همان 100 دلار نمایش داده میشود. بستر Abra این کار را با ساختن یک کوین پایدار با وثیقه رمزارز یعنی حفظ یک اتصال BTC/USD انجام میدهد که تضمین میکند آلیس همواره حق دارد 100 دلار خود را بازپس بگیرد، فارغ از نوسانات قیمت بیتکوین و دلار.
علاوه بر این، بلافاصله ریسک خود را در سطح تمام معاملات در همه مواقع پوشش میدهد. زمانی که کاربری وجوه را در کیف پول Abra به سپرده میگذارد، آنها موقعیت فروش در مورد بیتکوین و موقعیت خرید در مورد دارایی پوشش داده شده، اتخاذ میکنند و Abra در موقعیت خرید در بیتکوین و موقعیت فروش در مورد دارایی پوشش داده شده، قرار میگیرد.
شکل 1: بنفش: دارایی واقعی، سبز: دارایی مصنوعی
کوین پایدار Dai احتمالا معروفترین و پرکاربردترین دارایی مصنوعی در دیفای به حساب میآید. با قفل کردن اتریوم به عنوان وثیقه، کاربران قادر هستند یک دارایی مصنوعی (Dai) بسازند که یک اتصال نرم با دلار (USD) دارد. در واقع چیزی که دارندگان توکن Dai دریافت میکنند، موضع قیمت مصنوعی در برابر USD است. مشابه با طرح Abra، این دارایی مصنوعی با پشتوانه وثیقه در میان پروتکلهای دیگر بسیار محبوب است.
بیشتر بخوانید: بررسی MakerDAO ؛ نگاهی عمیق و کلی
این یک پروتکل برای ارائه سوآپ بازه کل بر بستر اتریوم است که میتواند معرض مصنوعی به یک محدوده متنوع از داراییها را فراهم کند.
قرارداد هوشمند در این پروتکل شامل شریط اقتصادی، شرایط فسخ و الزامات حاشیهای توافقنامه دوجانبه میان آلیس و باب است. همچنین این قرارداد نیاز به یک اوراکل خوراک قیمتی دارد تا قیمت فعلی دارایی مرجع زیرین را بازگرداند.
یکی از پیادهسازیهای این پروتکل، توکن USStocksاست که یک توکن استاندارد ERC20 به شمار میرود و نماینده شاخص بورس S&P 500 آمریکاست و در صرافی غیرمتمرکز DDEX مستقر در پکن معامله میشود.
این پروتکل به کاربران این امکان را میدهد تا داراییهای مصنوعی بسازند که از طریق یک اوراکل قیمت هر نوع دارایی مرجع را دنبال میکند. این توکنهای موقعیت Position Tokens، معرض خرید و فروش کراندار برای دارایی مرجع فراهم کرده و با هم یک ساختار بازده مشابه با ساختار یک شکاف سفارش گاوی در بازار مالی سنتی ایجاد می کنند. مشابه با Dai، توکنها بیانکننده مطالبات یک استخر از وثیقهها هستند.
این شبکه، یک صرافی بدون حضانت خارج از زنجیره و یک شبکه پرداخت است که از هرگونه دارایی نقدشوندهای پشتیبانی میکند. شبکه Rainbow از کانالهایی تشکیل شده که در آنها ماندههای تسویه بر اساس قیمت فعلی داراییهای دیگر محاسبه میشود. به عبارت دیگر، این پروتکل داراییهای مصنوعی را با داراییهای دیگر در یک کانال پرداخت نگهداری میکند. در کانال های Rainbow هر حالت نماینده یک قرارداد برای تفاوت قیمت است که مشابه با سوآپ بازده کل است.
یک بستر انتشار از نوع وثیقهدار و یک صرافی است که به کاربران اجازه میدهد محدودهای از داراییهای مصنوعی را بسازند. مشابه با MakerDAO، کاربران وثیقه اتریوم را قفل میکنند تا یک دارایی مصنوعی بسازند و برای مطالبه وثیقه خود باید وام خود را بازپرداخت کنند. آنگاه کاربران میتوانند یک دارایی مصنوعی را در ازای دارایی مجازی دیگر از طریق یک اوراکل مبادله کنند. توجه کنید که هیچ طرف مقابل مستقیمی در این صرافی وجود ندارد و کاربر به شکل موثری وثیقه را بر اساس اوراکل مجددا قیمتگذاری میکند. این مهم است چون به خاطر وجود مکانیزم وثیقه استخرشده، دارندگان توکن SNX به صورت جمعی و مشترک ریسک طرف مقابل موقعیتهای مصنوعی کاربران دیگر را بر عهده میگیرند.
نمایندگی مصنوعی داراییهای واقعی قدم اول است و اهمیت زیادی دارد اما طراحی مشتقات در بازار رمزارزها از فضای بکری برخوردار است. این فضا شامل مشتقات سنتی است که برای مشارکتکنندگان متنوع در بازارهای رمزارز ساخته شدهاند و همچنین مشتقات بومی رمزارز که پیش از این در بازارهای مالی سنتی وجود نداشتهاند.
در ادامه چند مورد از هر دو نوع را بررسی میکنیم که البته برخی از آنها هنوز بازار بزرگی برای جذب نقدینگی ندارند.
هدف از این مشتقه مالی، ارائه یک ابزار پوشش ریسک برای استخراجکنندگان است که میخواهند ریسک افزایش سختی شبکه بیتکوین را برای خود کمینه کنند. این مشتقه به عنوان یک محصول مالی در حال حاضر توسط شرکت BitOoda ارائه میشود. فرآیند پرداخت به جای اجاره دادن قدرت محاسبه فیزیکی از طریق انتقال ارز فیات انجام میشود.
هنوز مشخص نیست که این محصول در طرف فروش و در بین بازارگردانها تا چه حد موفق خواهد بود؟ همچنین این پتانسیل وجود دارد که استخراجگران بزرگ، بازار را دستکاری و برای کاهش سختی شبکه تبانی کنند.
ایده این مشتقه مالی این است که استخراجگران یک قسمت از ظرفیت استخراج خود را در ازای پول نقد به یک خریدار بفروشند. این به استخراجگران یک جریان درآمد ثابت اعطا میکند که به قیمت رمزارزها وابسته نیست و از طرف دیگر میتوان بدون سرمایهگذاری مستقیم در تجهیزات استخراج، سرمایهها را در معرض رمزارزها قرار داد.
این یعنی استخراجگران قادر هستند ریسک بازار را پوشش دهند چراکه دیگر مجبور نیستند به قیمت بازاری رمزارزهایی که استخراج میکنند، متکی باشند تا سوددهی خود را حفظ کنند. این مشتقه نیز توسط شرکت BitOoda از طریق قراردادهای قابل تمدید هفتگی قدرت هش، ساخته و عرضه میشود.
این محصول مالی در بازارهای بورس و کالای سنتی برای مدتهای طویلی وجود داشته است اما میتواند برای استخراجگران رمزارز عرضه شود. استخراجگر وارد یک توافق آتی میشود تا برق را با یک قیمت مشخص در یک زمان تعیین شده در آینده خریداری کند. این به استخراجگران اجازه میدهد که ریسک افزایشهای ناگهانی در هزینههای برق را پوشش دهند و قابلیت سوددهی استخراج را در سطح مشخصی حفظ کنند.
این مشتقه مالی مصنوعی، به اعتبارسنجهای شبکههای اثبات سهام این امکان را میدهد تا ریسک بازار رمزارز منتخب خود را پوشش دهند.
مشابه با سوآپ قدرت هش، یک اعتبارسنج میتواند بخشی از بازده استیک کردن خود را در ازای وجه نقد بفروشد. با این مشتقه مالی، اعتبارسنج یک مقدار ثابت بر اساس داراییهای قفل شده به دست میآورد و خریدار میتواند خود را بدون انجام عملیات استیک کردن، در معرض درآمد استیک قرار دهد.
سوآپ بازده استیک کردن، در حال حاضر در بستر Vest قابل دسترسی است. این بستر یک بازار برای خرید پاداشهای آتی استیک کردن است و سهامداران نیز درآن ریسک تغییرپذیری پاداشهای استیک کردن خود را کمینه میکنند. این پروژه این امکان را از طریق قراردادهای استیک کردن Staking Contracts پیادهسازی میکند که در آن یک کاربر وجه x را میپردازد و پاداش استیک z عدد توکن را برای مدت t دریافت میکند.
این به وکالتدهندگان در شبکههای اثبات سهام اجازه میدهد که ریسک عملیاتی خود را برای اعتبارسنجهای انتخاب شده کاهش دهند. میتوانید تخفیف را به عنوان یک نکول اعتباری و این مشتقه مالی را به عنوان بیمهای در برابر آن رخداد در نظر بگیرید. اگر اعتبارسنج تخفیف یابد، وکالتدهنده یک پرداختی را برای پوشش ضرر دریافت میکند. فروشنده این مشتقه، بر روی برتری عملیاتی اعتبارسنج سرمایهگذاری کرده که خود میتواند یک اعتبارسنج باشد. البته در مقیاس بزرگ، این یک معما را برای طراحان پروتکل ایجاد کرده که وکالتدهندگان انگیزه دارند که عملیات اعتبارسنج را عمدا خراب کنند.
دارندگان موقعیت بدهی وثیقهدار Collateralized Debt Position که یک قرارداد هوشمند بر بلاکچین اتریوم است، میخواهند که ریسک افزایش کارمزد ثبات (تغییرپذیری نرخ بهرهها) را کاهش دهند و برای آن میتوانند به یک قرارداد سوآپ با یک طرف مقابل وارد شوند تا بتوانند برای یک مدت مشخص کارمزد ثابتی بپردازند. البته برای پروتکل MakerDAO، با معرفی توکن چند وثیقه ای، این کارمزد ثابت از 20 درصد در سال 2019 به 5.5 درصد در حال حاضر کاهش یافته است.
این یک گزینه برای خرید یک رمزارز با یک قیمت اعمال برابر با قیمت عرضه آن است. خریدار اختیار، یک پرداخت با ساختاری مشابه با یک اختیار خرید با ارزش ذاتی بالا دریافت میکند. اگر عرضه موفقیت آمیز باشد، خریدار اختیار خود را اعمال میکند و فروشنده رمزارزها را انتقال میدهد. اما اگر عرضه خوب عمل نکند، خریدار اختیار خود را اعمال نمیکند و فروشنده حقالعمل خود را دریافت میکند.
این یک توافق دوجانبه است که طبق آن یک خریدار رمزارز منتشر شده توسط Lockdrop را با یک قیمت معین میخرد. خریدار، حقالعمل را به فروشنده میپردازد که عدم نقدشوندگی و هزینه فرصت مربوط به دارایی قفلشده را نشان میدهد اما از طرف دیگر خریدار را در معرض یک دارایی رمزارز جدید قرار میدهد بدون اینکه نیازی به داشتن آن دارایی باشد که برای lockdrop ضروری است.
دارایی مصنوعی یک ابزار مالی پیشرفته است که تاکنون اقتصاد جهان را چندین بار دچار مشکل کرده است. همچنین این طبقه از دارایی میتواند امنیت پروتکلها را به روشهایی ناشناخته تهدید کند. همانطور که اشاره شد، داراییهای مصنوعی به ایفای نقش اساسی خود در بازارهای مالی سنتی و تبدیل شدن به یک عنصر اصلی در جنبش دیفای ادامه میدهند. این بازار هنوز در مراحل رشد خود قرار دارد و نیاز مبرمی به آزمایشهای برنامهنویسان و متخصصان مالی دارد تا بتواند محصولات جدیدی را به بازارهای مالی معرفی نماید.
منبع: defiprime